5 فرمان تفکر استراتژیک
مقدمه
اما چگونه میتوان یک تفکر استراتژیک داشت؟
آنچه که در این مقاله بحث می شود یک الگوی مفهومیشامل پنج فرمان است که در دستیابی به یک تفکر استراتژیک راه گشاست اما باید توجه داشت که بجز عوامل زیر، عوامل دیگری نیز در دستیابی به یک تفکر استراتژیک موثر است که ذکر دو مثال اخیر اشارهای مختصر به آنها دارد.
فرمان اول: بیش از اطلاع گیری به دنبال یادگیری از محیط باشید، بسیاری از ابعاد یادگیری تنها با تجربه واقعی قابل حصول است. (غفاریان، وفا؛ علی احمدی، علیرضا) کسب اطلاع با یادگیری تفاوت اساسی دارد و آن این است که اطلاعات را میتوان از افراد دیگر و حتی با واسطههای بسیار زیاد بدست آورد اما برای یادگیری باید با موضوع مورد هدف درگیر شد. برای روشن شدن این اختلاف از یک مثال استفاده میکنیم زمستان سال 1382 همه ایرانیان از واقعه زلزله تاسف بار بم خبردار شدند اما کسانی که آنجا بودهاند و از نزدیک واقعه را لمس کردهاند میدانند که عمق فاجعه تا چه حد بوده است. حال تصور کنید مسئولی بخواهد بر اساس همین خبرها و تصویرهایی که از طریق رسانهها و خصوصاً تلویزیون به دست آورده است تصمیمی بگیرد. این تصمیم چقدر با حالتی که وی از نزدیک وضعیت مردم و شهر را میدیده و تصمیم میگرفت میتواند متفاوت باشد؟ تفاوت یادگیری و کسب اطلاع در یک چنین مقیاسی قابل طرح است.
فرمان دوم: بیش از پاسخگویی به نیازهای کشف شده به دنبال کشف نیازهای پاسخگویی نشده باشید ، هرچند خلق ارزش برای دیگران (مصرف کنندگان) با پاسخ به نیازهای آشکاروپنهان آنها صورت میگیرد اماباید دانست که«نیازهای پنهان» گنج با ارزش یک استراتژیست و مجرای ایجاد مزیتهای رقابتی خواهد بود(غفاریان وفا؛علی احمدی، علیرضا)
کشف نیازهای ارضا نشده بطور خنثی، اشاره به روشهای اجرایی فعلی نیز دارد، که «چرا باید بدین صورت اجرا کرد؟» در واقع زیر سئوال بودن روشهای متعارف و آنچه که در حال حاضر موجود است یکی از مهمترین راههای دستیابی به «نیازهای نهفته» است. زیرا بطور معمول هیچ روش مدونی برای کشف نیازهای نهفته و روشهای جدید وجود ندارد. در واقع بسیاری از کشفیات بشر در اثر قرار دادن «چراها» در مقابل رخدادهای متعارف طبیعت» بوده است، بنابراین سازمانها میتوانند با قرار دادن چراها در مقابل رفتارهای جامعه بسیاری از نیازهای ارضا نشده آنان را برطرف سازند، مضافاً اینکه خلق نیاز جدید برای دستیابی به اهداف سازمان مرحله بعدی همین فرآیند است که معمولاً نادیده انگاشته میشود.
فرمان سوم: برای رسیدن به هدف بیش از سرعت، به فکر راههای میانبر باشید، این فرمان مستقیماً روشهای انجام کارها را مورد خطاب قرار میدهد، زیرا ممکن است نیازها درست شناخته شده و برنامهها خوب تدوین شده باشد و هدف نیز مشخص باشد اما موفقیت چندانی حاصل نشود؛ در اینجا میتوان ایراد را در روشهای اجرایی فعلی جستجو کرد.
بسیاری از سازمانهای فرهنگی جامعه و رسانهها از اینکه مشکل کارشان در کجاست در ابهام بسر میبرند اما هیچگاه بررسی دقیق نکردهاند که پیشرفتهای علمیو تکنولوژیک و خلق تئوریها و ایدئولوژیهای جدید؛ طرز تفکر افراد جامعه را نیز تغییر داده است. بنابراین بهتر است در روشهای انجام کارها تجدید نظری صورت پذیرد. به عنوان مثال میتوان در پاسخگویی به شبهات جوانان در مورد برخی از مسائل اصول دین اسلام به جای روش مستقیم از کتاب «سرنوشت دو خواهر» نوشته شهیده بنت الهدی صدر نام برد که بصورت یک رمان بسیار زیبا، بسیار زیباتر این شبهات را پاسخ داده است که در نوع خود اثری کم نظیر میباشد. مصداق بارز «مداد العلما افضل من دماء الشهدا» را متجلی میسازد.
فرمان چهارم: بیش از اهداف میانی، چشم به اهداف نهایی داشته باشید.
تفکر استراتژیک، یک تفکر هدفجو و هدفمند است که از طریق خلق چشم انداز (اهداف دور) برای سازمان جهتسازی میکند و برای دستیابی به اهداف، راه کارهای نوآورانه و بدیع خلق میکند.
هدفهای سازمانی نسبت به یکدیگر دارای سلسله مراتبند. وقتی برای دستیابی به هدفی مشخص، راهی انتخاب میشود، برای پیمودن راه، اهداف دیگری شکل میگیرد و تحقق هدف اصلی وابسته به اهداف ثانویه یا اهداف میانی است. ارزشمندی اهداف میانی به میزان تأثیر گذاری آن در تحقق هدف نهایی بستگی دارد و بدون تشخیص میزان تأثیر گذاری، صرف منابع برای اهداف میانی غیر مؤثر، توان سازمان و مدیریت برای پرداختن به اهداف اصلی را از بین میبرد.
از سوی دیگر کثرت اهداف و موضوعات استراتژیک به معنای فقدان استراتژی است. ویژگی ممتاز استراتژی، تمرکز است. اهداف متعدد میانی و واسط و توجه به آنها به دلیل پرداختن به جزئی از یک موضوع یا مسأله یا سیستم بدون توجه به هدف کل سیستم (هدف نهایی) یکی از متداول ترین اشتباههای دنیای مدیریت است. باید چشم به اهداف نهایی دوخت و در حرکت به سوی آن از درگیری و مشغول شدن به مسائل کم اثر اجتناب کرد.
فرمان پنجم: بیش از قابلیتسازی برای تولید به دنبال قابلیتسازی برای رقابت باشید. مزیت رقابتی عاملی است که سبب ترجیح محصول (کار یا خدمات) یک مؤسسه نسبت به رقیب توسط مشتری میگردد: بنابراین بررسی بقا و رشد در بازار رقابتی باید زودتر و بهتر از رقیب برای مشتری ارزش آفرید.